ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

سوپرایز کردن مامان آنی توسط باباسامان

سلام گل نازم  پنجشنبه هفته قبل ما به عروسیه یکی از فامیل های باباسامان دعوت بودیم که همراه پدری و مامانی بعد از کلی حاضرشدن حدود ساعت 9 به بعد اونجا رسیدیم اولش با من و مامانی خیلی راحت وارد سالن شدی و صدای موزیک اصلا ناراحتت نکرد تازه چند تا نوزاد کوچکتر از شما هم رو به داخل سالن آورده بودن و من میدونستم که کلا از جاهای پرسرو صدا خوشت میاد اما.... بعد از حدود نیم ساعت چون خوابت گرفته بود دادم دست پدری تا ببره بیرون و بخوابونه اما شما که به این راحتی نمی خوابی و من هم که نمی تونم از سالن بیرون بیام و بخوابونمت بنابراین دوباره آوردنت توی سالن و به من دادن تو بغلم بودی و من در سالن رو که بستن هنوز جلوتر نرفته بودم و داشتم باهات ح...
4 خرداد 1392

روز پدر مبارک

بابا سامان تو بهترینی دستای بابا چه گرمه.... بوسم بکن دوباره       که بوی خوبی داره بازم منو بخندون       با این کارات باباجون   بابای خوب همینه           بامزه و شیرینه  چه زوری داره بابا                    ویانا  رو برده بالا  بابام یه پهلوونه                        یه دستی هم میتونه بابا به من مینازه        میگه گلم چه نازه &...
4 خرداد 1392

کلاه بامزه ویانا و اولین فرفره بازی

ویانای ناز و گلم هفته پیش با دوستان خوبمون به ماسوله رفتیم ازظهر هوا شروع به نم نم باریدن کرد و مرتب قطع شد ولی غروب دیگه حسابی سرد شد و بعدش هم قبل از یه بارون حسابی و درشت یه مه خوشگل پایین اومد در کل هوای زیبایی بود ولی من برای ویانا تنها چیزی که نبرده بودم یه کلاه بود که اون هم برحسب اتفاق دقیقا رنگ لباسش  تو بازار ماسوله پیدا شد البته این هم صبح روز جمعه تو فروشگاه هستش که داشتیم همراه بابا سامان سه تایی خرید میکردیم و این دومین آبنبات چوبی  شماست که از عید تا الان برات گرفتم  عسل خانوم البته من دیگه توبه کردم چون نمی دونی چقدر چسبونک بود ... وای من عاشق این عروسک زشت و خوشگل شده بو...
1 خرداد 1392